نیویورک تایمز می نویسد، اروپا در شرف یک زلزله سیاسی است؛ صفحات زمین زیر پای سیاست اروپا در حال زیر و رو شدن است و 'ترامپ' در قلب این تحول بزرگ قرار دارد.
'آنگلا مرکل' صدراعظم آلمان یکشنبه گذشته در اظهاراتی کاملا بی تعارف اعلام کرد که دیگر آن دوران که ما می توانستیم کاملا بر دیگران تکیه کنیم تقریبا گذشته است و در نتیجه 'ما اروپایی ها باید حقیقتا سرنوشتمان را خودمان بدست بگیریم'.
جان کلام مرکل این بود که، آمریکا دیگر آن کشوری نیست که سالیان متمادی آلمان و بقیه اروپا به آن تکیه داشتند.
از زمان جنگ جهانی دوم به این سو، آمریکا طلایه دار راهی شد، برای ساختن یک نظم نوین بین المللی؛ ریشه های این نظم نوین جهانی در 'ناتو' و 'اتحادیه اروپا' و همچنین در اعتقاد به اصل دمکراسی و بازار آزاد بود.
هسته های محوری این تلاش پیگیر، کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان بودند. این نظم به مدت نزدیک به 70 سال صلح و پیشرفت را برای میلیونها انسان ارزانی داشت.
این نظم نوین جهانی، محکم مقابل تهدید 'شوروی' ایستاد؛ به جنگ بوسنی خاتمه داد و به مبارزه با افراط گرایان در افغانستان رفت.
این مشارکت دو سوی اقیانوس 'اطلس' هنوز هم فی نفسه مهم و حیاتی است.
اما در جایی که آمریکا در حال پا پس کشیدن از رهبری این نظم بین المللی است، این مشارکت تا چه حد کارایی خواهد داشت.
هیچ کس از منحل شدن 'ناتو' صحبت نمی کند؛ اروپا هنوز هم برای حفظ امنیتش متکی به سلاح های هسته ای و متعارف آمریکاست.
اما اظهارات مرکل مبین این واقعیت است که شکافی عمیق میان اروپا و آمریکا ایجاد شده است و تنها ذینفع آن 'ولادیمیر پوتین' رئیس جمهور روسیه است که میل وافری به از هم پاشیدن 'ناتو'، رقیب مسکو در دوران جنگ سرد دارد.
تا قبل از اولین دیدار ترامپ با سران 'ناتو' و 'گروه 7' در هفته گذشته، سران اروپایی امیدوار بودند که خواهند توانست نظر مساعد رییس جمهور آمریکا را در موضوعات حیاتی بدست آورند، اما این خیال الآن یک امید واهی است.
ترامپ در دیدار با سران اروپایی همان دیدگاههای مخرب خود را نثار آنان کرد و با گردن فرازی به چیزی اشاره کرد که وی آن را 'هزینه های ناکافی نظامی' خواند. ترامپ حاضر نشد تعهد دفاع متقابل را که سنگ بنای ناتو است مجددا تصدیق کند.
رئیس جمهور آمریکا در سایر موضوعات هم با متحدان واشنگتن سر ناسازگاری داشت. ترامپ با وجود استدعای فراوان رهبران اروپایی حاضر به امضاء 'توافق پاریس' در مورد تغییرات آب و هوای کره زمین نشد؛ ترامپ اصولا گرایشش بیشتر متوجه روسیه است.
ترامپ حتی در بازگشت به خانه هم رویکردش در قبال اروپا خصمانه تر از این بود. او در پیام توئیتری اش نوشت که آلمان حتی از کمتر میزان واقعی دیونش به ناتو و برای تجهیز دفاعی خود پول پرداخت می کند.
این اتفاقی است بسیار بد برای آمریکا و بی شک تغییر خواهد کرد.
صحبت های ترامپ نشان می دهد که او مطلقا ارزشی به اینکه ناتو چگونه دارد کار می کند قائل نیست. او اصلا متوجه نیست که خانم مرکل در واقع دارد کشورش را به سمت هزینه های بالای دفاعی هدایت می کند. ترامپ اصلا متوجه نیست که این صحبت هایش توهین به متحدان قابل اعتماد است.
این ترساندن اروپا با تعریف و تمجیدهای کنگره از ترامپ، به اوج خود رسید.
جمهوریخواهان که زمانی مباهات می کردند، طلایه داران امنیت ملی هستند مطلقا از رفتاری که ترامپ با اعضاء ناتو دارد، نگران نیستند؛ آنها از این بابت که مشاوران ترامپ با روسیه ارتباط داشته اند، ابدا ناراحت نیستند.
سناتور 'باب کورکر' رئیس کمیته روابط خارجی سنا با تمجید از سفر ترامپ به اروپا و خاورمیانه این سفر را 'نسبتا رو به کمال' خواند، اما این فشار در حالی به ناتو وارد می شود که این ائتلاف در شرایط بسیار بدی بسر می برد.
اروپا از بابت بحران مالی یونان ضربه سنگینی خورده است؛ در ترکیه، مجارستان و لهستان، استبداد و دیکتاتوری در حال ظهور است. تصمیم گیری انگلیس برای عقب کشیدن از اتحادیه اروپا و سیل ورود مهاجران از خاورمیانه و شمال آفریقا، هم ضربه زننده است.
از طرفی، پوتین که همیشه مشتاق بوده که دامنه نفوذش را در اروپا بسط دهد، از ضعف و بحران های پی در پی اروپا کمال استفاده را برده است؛ پوتین خود هم یکی از همین مشکلات است.
روسیه به اوکراین تهاجم کرد و در مبارزات انتخاباتی آمریکا، فرانسه و آلمان هم دخالت نمود؛ پوتین در کشورهای حوزه بالیتک دخالت می کند و در کشورهای این منطقه از میان جناح های فوق راست گرا، یارانی را برای خود می تراشد، از جمله در مجارستان. پوتین به 'رجب طیب اردوغان ' رئیس جمهور ترکیه در جناح شرقی ناتو هم اظهار علاقه نشان می دهد.
پوتین به ایتالیا هم اظهار علاقه نشان می دهد؛ او یک سفیر فهیم را به رم فرستاده و برای احزابی ضد دولتی ایتالیا کمک های مالی می فرستد، اما هنوز هم نقاطی درخشان از دور نمایان است.
با کنار کشیدن آمریکا، به نظر می رسد که مرکل مصمم است رهبری ناتو را بدست بگیرد؛ در فرانسه هم روی کار آمدن 'امانوئل مکرون' در مقام ریاست جمهوری یک نقطه اتکاست. مکرون اظهار تمایل کرده که با مرکل مشارکت داشته باشد.
این دو هرگز چشم در چشم هم نخواهند ایستاد. آلمان به فرانسه احتیاج دارد و مکرون هم فردی شایسته برای این کار است و اولین سفر خارجی مکرون به برلین بود.
مکرون که تنها چند روزی از ریاست جمهوری اش نمی گذرد در همین مدت کم هم ثابت کرده که باکی از تقبل این وظیفه خطیر ندارد. وی در دیدار با ترامپ، سلام و احوالپرسی اش با او تعمدا به گونه ای بود که حامل این پیام سیاسی باشد که 'ما فریب خورده تو نیستیم'.
مکرون در کاخ 'ورسای' هم در دیدار با پوتین همین اشاره قوی را داشت.
به احتمال زیاد پوتین در انتخابات فرانسه هم به نفع رقیب مکرون، (مارین لوپن) نامزد فوق راست گرا کار کرده است.
مکرون در ورسای نهایت عزت و احترام را نثار پوتین کرد و هیچ اشاره ای هم به نقش مسکو در منازعه سوریه و اوکراین و شایعه سازی های مسکو نکرد.
این عمل مکرون حامل این پیام بود که، یک اروپای واحد باید همه نگاهش به آینده باشد؛ هیچ موضوع مهمی نمی تواند بدون گفت وگو با روسیه حل و فصل شود، اما در عین حال اختلافات با روسیه هم نمی تواند به زیر فرش جاروب شود.
در حال حاضر این مهم بر دوش مرکل و مکرون است تا این ائتلاف را زنده و متناسب نگاه دارند، حداقل تا زمانی که ترامپ از خواب عمیق بیدار شود و احساس کند که این ائتلاف نیاز به رهبری آمریکا و یا رهبری رئیس جمهوری عاقل تر که جایگزین وی شود، دارد.